سفر دوباره ی ستاره کوچولو به مشهد

سلام ، ستاره خانمم. امروز که این پست رو برای دختر نازم می نویسم یک روزه که از سفر باور نکردنیمون به مشهد مقدس می گذره،شاید بپرسی چرا باور نکردنی؟ آخه عزیزدلم الان شما تو هفته 31 دوره جنینی هستی و من و بابایی اصلا تصمیم به سفر رفتن نداشتیم ، من که اصلا فکر نمی کردم تا وقتی که بدنیا بیای بتونم دوباره مسافرت برم ، اما یه دفعه یکی از همکارهای بابا جونیبهش زنگ زد و گفت که برامون تو مشهد هتل رزرو کرده و ما هم که دیدیم همه چیز محیای دیدار دوباره با امام هشتم ( امام رضا ) شده نه نگفتیم و راهی سفر شدیم ، اما دیگه ایندفعه با ماشین خودمون نه ، بلکه با قطار رفتیم چون قطار ضررش کمتر از خودروی شخصیه.عزیز دلم این دومین سفر شما به مشهد مقدس و دیدار با امام رضا است، اولین سفر رو وقتی رفتیم که شما فقط 8 هفته داشتی و دست و پاهای کوچولوت تازه جیک زده بودن ، اما ایندفعه دختر گلم واسه خودش خانمی شده و اصلا تو سفر مامانی رو اذیت نکرد،عزیزم وقتی بعد از 5 ماه چشمم دوبارهبه بارگاه مبارک و اون گنبد طلایی حرم امام رضا افتاد ناخداگاه اشکم سرازیر شد تو دلم گفتم آخه امام رضا جون من که قصد سفر نداشتم، اصلا من تا به حال نشده بود تو یه سال دوبار بیام پابوست آقا جون ، ولی من می دونم به خاطر وجود این ستاره ی کوچولوی تویشکمم ، و به خاطر معصومیت اونه که شما ما رو دوباره طلبیدید تا بیایم به دیدنتون، خلاصه حیران و سرگردان از دیدار دوباره با امام رضا (ع ) بودم و سر از پا نمی شناتختم. اما حیف که این سه روزی که تو مشهد بودیم مثل برق و باد گذشت و الان که دوباره برگشتیم تهران خیلی دلم گرفته ، دلم برای صفای حرم و بارگاه امام رضا و اون آرامش عجیب تنگ شده ، امیدوارم خدا فرصت زنده موندن و دیدار مجدد با امام هشتم رو بهمون بده، راستی ستاره جونم روز عید غدیر هم تو حرم بودیم کلی به امام رضا سفارشت رو کردم و از ایشون خواستم که عیدیمون رو در سلامتی تو قرار بده ،انشاءالله.راستی شما و بابا جونی هم سید هستید،بابا جونی که به من یه عیدی خیلی خیلی خوب داد و اونم این بود که منو برد پابوسی امام رضا (ع)و اما شما باید بهم قول بدی سالم و سلامت این دوماه رو پشت سر بگذاری و با سلامتی کاملبیای تو آغوشم عزیزم این بهترینعیدی دنیا به منه.